مشاوره طلاق
مشاوره طلاق مي تواند در بسياري از مواقع مانع از بروز بسياري از آسيب ها به اعضاي خانواده باشد. طلاق (توافقي) به هر دليلي هم كه باشد بازتاب خوبي در جامعه ندارد و زندگي حال و آينده افراد، به خصوص زنان را تحت تأثير قرار ميدهد. مشاوره طلاق، نوع نسبتاً جديدي از مشاوره است كه با هدف كمك به زوجين براي مديريت احساسات پيچيدهشان دربارهي طلاق انجام ميشود. از اين رو زوجين معمولاً با اميد به كاهش استرس و اضطراب براي هر دو طرف به مشاوره طلاق صلح درون مراجعه مي كنند. همچنين مشاوره پيش از طلاق به زوجين كمك مي كند كه بهترين انتخاب با توجه به شرايط فعليشان كدام است و اين كه آيا بهتر است با يكديگر به زندگي مشترك خود ادامه بدهند يا از هم جدا شوند. همچنين زماني كه طلاق به جريان افتاده باشد، يا اينكه طلاق انجام شده باشد بواسطه حضور در يك مركز مشاوره مي توانند از يك منبع مطمئن برخوردار باشند.طلاق توافقي چيست و چه جايگاهي در قوانين دارد؟
براي طلاق توافقي چند موضوع را بايد در نظر گرفت. نخست اينكه در قانون جديد حمايت از خانواده مصوبه سال 91، بحثي به عنوان طلاق توافقي ايجاد شد. تا قبل از آن اسمي به عنوان طلاق توافقي در قانون وجود نداشت. قانون قبلي مصوب سال 71 بود و عملاً طلاقي كه صورت ميگرفت، توافقي بود اما تحت عنوان طلاق توافقي نبود. يعني در قانون اشاره شده بود كه اگر زن و شوهر بخواهند طلاق بگيرند، چكار كنند؟ ولي در قانون جديد اسم طلاق توافقي آمده است. علتش هم آن است كه طلاق توافقي به قدري زياد شد كه قانونگذار تصميم گرفت از آن نام ببرد و براي آن يك سيكل و راهكار جدايي را در نظر بگيرد و طراحي كند.
چرا طلاق توافقي زياد شد؟
بسياري از طلاقهاي توافقي در ابتدا توافقي نبوده است. يعني زن و شوهر عليه هم در دادگستري جنگ و دعوا راه مياندازند. خيليهايشان اين طور كه بنشينند و با هم تصميم براي طلاق بگيرند. حدود 25 تا 30 درصد طلاقهاي توافقي اينگونه است كه بر اثر جنگ و دعوا، يك سال عليه هم در دادگاهها شكايت ميكنند تا اينكه خسته ميشوند. سپس به اين نتيجه ميرسند كه جنگ و دعوا جز خستگي فايدهاي ندارد و تصميم ميگيرند توافقي طلاق بگيرند.
يعني زن و شوهري كه با هم اختلاف دارند از دوندگي در دادگستري خسته ميشوند و رو به طلاق توافقي ميآورند؟
بله خسته ميشوند. حدود 25 تا 30 درصد طلاقهاي توافقي اينگونه است. يعني اگر بررسي كنيد ميبيند جنگ و دعوايي عليه هم در دادگستري دارند. زماني كه اين دست از زوجين براي اجراي طلاق توافقي ميآيند، در حكم دادگاه قيد ميشود كه زوج يا زوجه بايد از فلان پرونده در فلان شعبه دادگاه كه عليه هم تشكيل دادند، رضايت بدهند اما قالب طلاقهاي توافقي اينطور نيست؛ قالب طلاقهاي توافقي اينطور است كه زن و شوهر به اين نتيجه ميرسند كه به هر دليلي نميتوانند با هم زندگي كنند.
علت چنين تصميمي چيست؟
اين قضيه ريشه دارد و ريشه آن هم به قبل از ازدواج بازميگردد. همانطوري كه بدون مشورت با خانواده و بزرگان و تحقيق با هم براي ازدواج توافق ميكنند، همانطور هم ميروند و طلاق ميگيرند. درباره اين قضيه مفصل تحقيق و تحليل كردم و به اين نتيجه رسيدم، آن دسته از زوجيني كه ازدواجشان درست بوده و از روي لجاجت با والدين يا عشقبازي با هم ازدواج نكردند، وقتي ميخواهند به صورت توافقي طلاق بگيرند يك دليل موجه دارند زيرا همه كساني كه ميخواهند طلاق بگيرند، ايراد ندارند و برخي اوقات بنا به دلايلي مثل نازايي از هم طلاق ميگيرند.
اين دست از افراد وقتي ميخواهد طلاق توافقي بگيرند از روي احساس يا لجاجت با يكديگر اين كار را نميكنند بلكه به اين نتيجه ميرسند نميتوانند با هم زندگي كنند و چرا همديگر را اذيت كنند؟ به عبارت ديگر در طلاق توافقي هم شما ميتوانيد فرهنگ عالي ببينيد كه دو نفر انسان محترم نشستند و به يك نتايجي رسيدند و تصميم گرفتند طلاق بگيرند و هم ميتوانيد بدترين فرهنگ را ببيند.